˙·٠•●♥ دریـــــــــا ی عـشـــــق ♥●•٠·˙

اســمـش نــه عــشـق اســت نــه عـلاقـه و نــه عــادت...

حــمـاقــت مــحـض اسـت...

دلــتـنـگ کــسـی بــاشی...

کــه دلــش بــا تــو نــیـسـت...

عکس های عاشقانه ی غمگین و دخترانه ی زیبا

نوشته شده در برچسب:حــمـاقــت مــحـض اسـت,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

 

دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم

 

وقتی محبت کردم و تنها شدم،

 

وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...

 

دانستم;

 

 

باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید

نوشته شده در برچسب:باید تنها شد,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

 

همیشه میگن دار بزن خاطرات کسی رو که تو رو تنهات گذاشت و رفت

اما من میگم تنهام گذاشت ولی حالم خوبه فقط گذشتم درد میکنه
یا میگم بهتره به جای دار زدن خاطرات کسی که باهاش بودی
تجربه رو مفت نخریم که بعدش پشیمونی رو به بهای سنگین تری بخریم
همش از خدای خودم میخوام که هیچ تنهایی رو تنها نزاره
که به هر بی لیاقت و بی سر و پایی بگه عشقم

نوشته شده در برچسب:همیشه میگن دار بزن خاطرات,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

 

 

 

دل درد گرفته ام ان قدر که فنجـــــــــــــــــــان های
قهــــــــــــــــــــــــــــوه را سرکشیده ام 

امـــــــــــــا… 

تو تــــــــــــــه هیچکدام نبودی

نوشته شده در برچسب:دل درد,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |
52566e9fda1.jpg

دخترک زل زده بود به خاک شلمچه

گفت: شلمچه؟

اگه عروسکمو بهت بدم

بابامو بهم میدی؟

نوشته شده در برچسب:دختــــــــــــرک ,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |


 

جدایی

! هیــــــــــــــــــــــــــس


! ساکت


…!  یه کف مرتب به افتخارش


…  چه با احساس منو گذاشت و رفت

نوشته شده در برچسب: هیــــــــــــــــــــــــــس,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم

تا به گوش تو برسانند....

می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند...

غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار ....

من اکنون صاحب دشتی قاصدکم!

اما مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک



می میرند؟

نوشته شده در برچسب:گفته بودی,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

حکـــــــــــــــــــــایت من…

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…


دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…


حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…


زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…


گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…


حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…


پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

نوشته شده در برچسب:حکـــــــــــــــــــــایت من…,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |


 

بیا تمامش کنیم….

 

 

 

همه چیز را….

 

 

 

که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن….

 

 

 

نگران نباش….

 

 

 

قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد…

 

 

 

اما فراموشم کن…..

 

 

 

بخند… تو که مقصر نبودی…

 

 

 

من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم…

 

 

 

میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است….

 

 

 

بیا به هم نرسیم…!!!!!


نوشته شده در برچسب:بیا تمامش کنیم…,,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

دوسـتم !

پـیراهنـم را بـزن بـالا ...

کـمرم را دیـدی ؟

نـترس چـیزی نـیست !...

ایـنها فـقط جـای خـنجرنـد ، مـن نـفهمیـدم در رفـاقـت چـه شد !

" تــو مـواظـب بــاش "

نوشته شده در برچسب:رفـــــــاقت,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

زندگـــــــــــــــــے بہ مـטּ آموخت

آدمہا نہ دروغ میگویند

نہ زیر حرفشاטּ مے زنند

اگر چیزے میگویند

صرفا" احساسشاטּ در هماטּ لحظہ است!

نباید رویش حساب باز ڪرد . . .

 

نوشته شده در برچسب:زندگـــــــــــــــــے بہ مـטּ آموخت,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

قلبی دارم خسته از تپیدن

مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!

مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه ..

یـــک لبـــــخـنـــد ..

بــه بــازی میـــــگیــــری ..!

مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..

و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..

مــــــی گویند ســــاده ام ..!

اما مــــــــن فـــــقــــــط ساکــــــــتم

همیـــــــــن!

درد فرآوان دارم

و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!‬

 
 
 
 

 

نوشته شده در برچسب:قلبی خسته,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

به سلامتی پیکت را بالا بگیر


بزن به سلامتیه


آرزوهایی که هیچگاه لمس نکردی


بزن به سلامتیه


عشقی که طالعش با تو نبود و هنوزم دوسش داری


بزن به سلامتیه


شبهایی که تو در تنهاییت گریه کردی و ندانستی چرا؟؟





نوشته شده در برچسب:به سلامتی ,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

 


سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست

شايداين قصه ی تنهايی ما کارخداست

آنقدرسوخته ام باهمه بی تقصيری

که جهنم نگزارد به تنم تاثيری


نوشته شده در برچسب: قصه ی تنهايی ما,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |

 

 

 

 

سرباز خاطره ها

وقتـــــــــــــــــی نخواستت...

 

 آروم بـــــــــــــــــــکش کنار...

 

 غم انگیز است نخواهد تو را....

 

  مســـــــــخره است نفهمی...

 

و احــمقانه است اصرار کنی...

 

 

نوشته شده در برچسب:اصرار کنی,,,,ساعت توسط ℳÅℛ₯ℛØℤℰℊÅℛ| |